والت دیزنی
میکی ماوس مشهورترین شخصیت کارتونی، که به دست والت خلق شده است. ساخت این شخصیت کارتونی زمانی به ذهن او رسید که از یک جلسه ناامید کننده بر می گشت، وی مجبور شده بود که در آن جلسه کنترل موفق ترین شخصیتی که ساخته بود، یعنی خرگوش اوسوالد، را رها کند. او هنگامی که در قطار نشسته بود، به یاد موش هایی افتاد که چندین بار به دفترش آمده بودند، همین فکر والت آغاز ساخت معروف ترین شخصیت کارتونی شد.
(والتر الیاس دیزنی) یا به عبارت دیگر، (والت) در دسامبر ایلی نویز متولد شد. پدرش، (الیاس دیزنی)متولد کانادا و از تبار آنگلو ـ ایرلندی بود. مادرش (فلورا کال)، دختری از اهالی ایالت اوهایو، از نسل آلمانی های آمریکایی تبار بود که به ایالت کانزاس مهاجرت کرده بود. والت دیزنی می گفت بیشتر وقت ها مادرش همراه با پدرش به سر ساختمان ها می رفتند و الوارها را می بریدند و به هم میخ می کردند. در خانواده «والت» چهار فرزند دیگر نیز بودند. «هربرت»، «ریموند»، «ری» و «روت». در این میان، والت با برادرش ری بسیار صمیمی بود و این رابطه صمیمانه ی وی با برادرش باعث موفقیت های والت شد. پدر دیزنی مزرعه ای بزرگ در مارسلین، در 1906در سال ایالت میسوری خریداری کرد و با خانواده اش در آنجا زندگی کردند. ری و والت به کمک پدرشان رفتند. والت در کنار کمک به پدر در کار کشاورزی، شروع به کشیدن نقاشی کرد. زندگی روستایی باعث ایجاد عشق و علاقه ی او به جانوران و حیوانات شد.این علاقه باعث شد والت در مسیری قدم بگذارد که در آینده باعث افتخار وی شد. اوضاع زندگی خانوادة دیزنی، پس از چند بار برداشت از محصولات کشاورزی بد شد آنها مزرعه را فروختند و راهی کانزاس سیتی شدند. در آنجا پدر دیزنی توانست یک مؤسسه تحویل روزنامه خریداری کند. والت که 9سال بیشتر نداشت، همراه برادرش که 8 سال از او بزرگتر بود، به پدرش یاری می رساند. او و برادرش مجبور بودند که تا ساعت سه و نیم بعداز نصف شب منتظرکامیون توزیع روزنامه باشند. سپس بعد از رسیدن کامیون دو برادر، دوان دوان به خانه های مختلف شهر می رفتند و روزنامه ها را پخش می کردند. آن روزها که اتفاقا هوا معمولا بارانی بود کار والت و برادرش را سخت تر هم میکرد. والت که در آن زمان ها کودکی بیش نبود همیشه این سوال را از خود می پرسید که آیا زندگی یعنی کار و تلاش در حد بردگان به خاطر در آمد بسیار ناچیز؟ در تمام شش سالی که والت دیزنی روزنامه توزیع می کرد، از پدرش هیچ پولی دریافت نکرد. او برای بدست آوردن پول تو جیبی خود چاره ای اندیشید. او در نبود پدرش به دیگر مناطق شهر سر می زد تا برای روزنامه ها مشتری پیدا کند. او همچنین به عنوان شاگرد در یک شیرینی فروشی کار کرد و وقتی که کمی استقلال مالی پیداکرد، تمام حواسش را متوجه یک هدف کرد؛ اینکه باید کاری را شروع کند که هم درآمد خوبی داشته باشد و هم به نوعی آقای خودش باشد. او در حالی که کار هم می کرد، علاقه اش برای کشیدن نقاشی هم افزایش یافت و کم کم به کارهای تئاتر و سینما علاقه مند شد. الیاس پدر والت که با فعالیت هنری پسرش مخالف بود، به صورتی معجزه آسا پذیرفت که والت در کلاس های صبح شنبه در انستیتوی هنری کانزاس سیتی، آموزش هنری را به صورت رسمی آغاز کند. بدین ترتیب، والت در چهارده سالگی هنر های کلاسیک را آموخت اما نه صورت کامل. هرج و مرج هایی که بخاطر جنگ جهانی اول، بوجود آمد باعث شد که پدر دیزنی روزنامه فروشی خود را رها کند و همراه خانواده اش به شیکاگو برود. در شیکاگو، والت در دبیرستان مک کینلی ثبت نام کرد. وی در این مدت برای روزنامه های مدرسه نقاشی بکشد و موفق شد زیر نظر کاریکاتوریست روزنامه «لروی گاست» آموزش هایی را ببیند. والت دیزنی در شیکاگو کار کردن را رها نکرد و در یک شرکت مربا سازی مشغول به کار شد. کار یکسره در شرکت مربا سازی برای پسرک شانزده ساله ای که به نوعی ماجراجو بود، فعالیتی دشوار به حساب می آمد. برادر والت در نیروی دریایی آمریکا مشغول به کار شد. والت دیزنی نیز علاقه زیادی به کار برادرش داشت، اما، این کار برای او محدودیت سنی به همراه داشت؛ او همچنان علاقه بسیاری به پیوستن به نیروی ارتش داشت و با اینکه در دانشکده هنر شیکاگو تعدادی واحد درسی گرفته بود، اما خود را به عنوان داوطلب برای رانندگی آمبولانس صلیب سرخ معرفی کرد. هنوز آموزش های والت به اتمام نرسیده بود که آتش بس موقت اعلام شد، اما یگان ویژه ای که والت دیزنی در آن عضویت داشت به فرانسه اعزام شد تا سربازان مصدوم را از جبهه به وطن باز گرداند. وی در آنجا، یک سال راننده آمبولانس بود. نکته جالب توجه در رانندگی والت این بود که آمبولانسش پوشیده از نقاشی هایش بود. بعد از مدت کمی افسر فرمانده به استعداد والت در نقاشی پی برد؛ سپس وی را به غیر از رانندگی آمبولانس، مأمور کشیدن پوسترهایی کرد که به سربازان، امدادهای اولیه پزشکی را آموزش می داد.
سخت کوشان: والت دیزنی
اقامت دیزنی در فرانسه، این نوجوان با شور و هیجان را به مردی شجاع، بالغ و صبور تبدیل کرد. او بعدها اعتراف کرد که در این دوران به من آموخت که تنها به خودم متکی باشم. وقتی دیزنی به ایالات متحده بازگشت پدرش از وی دوباره خواست تا در شرکت مربا سازی کار کند، اما او می خواست کاری را انجام دهد که از انجامش لذت ببرد. اما پدرش، معتقد بود کسب در آمد از طریق هنر، احمقانه و بیهوده است، برای همین او خانه را ترک کرد و نزد برادرش در کانزاس رفت. او همین که وارد کانزاس شد، به دفتر روزنامه «استار» یکی از پر فروش ترین روزنامه های شهر رفت. متأسفانه مدیر روزنامه گفت: نیازی به کاریکاتوریست ندارد. اما این طبیعی است که مدیر روزنامه استار، به ذهنش هم نمی رسید که این جوان که امروز رانده می شود، روزی با نیروی تخیل خود حاکم میلیون ها ذهن می شود. بالاخره «والت» در شرکتی تبلیغاتی به طور اتفاقی مشغول به کار شد ....
او در حین کار در آن استودیوی محلی، با یکی از کارمندان به نام «اوب ایورکز» آشنا شد، و به تدریج هر دویشان به این فکر افتادند که با کمک هم، مستقل شده و روی پای خود بایستند.
سرانجام دیزنی به همراه دوستش، اولین مؤسسه تجارتی هنری خود را تأسیس کردند. آنها توانستند با برنامه ریزی،که انجام دادند در کنار طراحی پوسترهای شرکت، آتلیه هنری خود را در همان ساختمان شرکت تاسیس کنند. در این مدت، کار آنها بد نبود، اما یک روز والت به طور اتفاقی آگهی استخدام کاریکاتوریست را که مربوط به شرکت فیلم های تبلیغاتی کانزاس سیتی بود در روزنامه دید. این شرکت به ساختن فیلم هایی می پرداخت که امروزه آنها را به نام فیلم های تبلیغاتی می شناسیم. والت بعد از چند هفته در آنجا استخدام شد و پس از مدتی ایورکز که هم حرفه او بود به آن پیوست. کارتون هایی که در آنجا می ساختند، از روی مقوا کشیده و بریده شده بود بخاطر همین حالت طبیعی نداشتند. ابتکار و نوآوری والت دیزنی باعث شد که همکاران با سابقه شرکت به او حسادت کنند، به همین دلیل، اجازه آموختن تکنیک های بیشتر و بهتر را به او نمی دادند.
او فکر درخشش و ثبت تصاویر نقاشی شده را روی نوار در فیلم در سر می پروراند. یک روز وی، پس از خواهش های بسیار از مدیرش، برای انجام چند آزمایش، یکی از دوربین های شرکت را به خانه برد و بعد از آن هرگز نگاهی به پشت سرش نیفکند ! ، فیلم «آلیس در سرزمین عجایب» 1923 والت دیزنی در را ساخت، که در آن، دختر بچه ای به عنوان قهرمان فیلم می توانست با شخصیت های کارتونی بازی کند. در این فیلم، «آلیس» هنرپیشه حقیقی بود. او دخترکی بود به نام «ویرجینیا دیویس» که در برابر دیواری سفید رنگ می ایستاد و به دستور کارگردان به بازی مشغول می شد و از وی فیلم می گرفتند و کارتون سازها، بر مبنای دستورالعمل کارگردان، قسمت کارتونی فیلم را می ساختند، و بعد در لابراتوار، این دو فیلم روی هم مونتاژ می شد. شوق زیاد او باعث شد که برای بالا بردن کیفیت کارش، تمام اندوخته اش را در سرمایه گذاری جدید صرف کند. با وجود هزینه های بالای تولید فیلم و رکورد بازار، وی به مرز ورشکستگی رسید و شکست تجاری «آلیس در سرزمین عجایب» باعث به تعطیلی کشاندن استودیو والت دیزنی شد. او این روزهای سخت را روزهای سیاه زندگی خود می دانست. تا جایی که برای حمام کردن مجبور بود که هفته ای یک بار به ایستگاه قطار برود؛ ولی سرانجام با تلاش های فراوان موفق شد برای تولید یک کارتون قراردادی ببندد و وضعش کمی بهبود یابد. با این همه سختی، او فردی نبود که به همین سادگی از تلاش دست بردارد و میدان خالی کند. وی همیشه فکر پیشرفت در زندگی را در سر داشت، در تابستان همان سال، والت، کت و شلوار قدیمی خودش را پوشید و در حالی که«آلیس در سرزمین عجایب» را به عنوان نمونه کار همراه داشت، راهی ایالت کالیفرنیا شد. در آنجا فهمید که برای ورود به هالیوود، باید راهی دشوار را طی کرد. برادر وی، روی دیزنی در کالیفرنیا بود. او همیشه والت را برای رسیدن به هدف هایش تشویق می کرد و حس مشترکی با وی داشت. دو برادر کارگاهی را در گاراژ عمومیشان تاسس کردند.
آنها به زودی سفارش هایی را برای آلیس دریافت کردند و قراردادشان را برای تحویل کمدی های آلیس امضاء کرده و دست به کار شدند. این فیلم پس از سه سال تولید و روی پرده سینماها نمایش داده شد و والت دیزنی با درآمد حاصل از آن خانه ای خرید. سری فیلم های کمدی آلیس محبوبیت زیادی پیدا کرد و همین باعث رونق استودیوی برادران دیزنی شد. دو برادر پس از آن، کار خود را گسترش دادند و به یک دفتر در هالیوود منتقل شدند. آنها شش فیلم از سریال آلیس تهیه کردند که با موفقیت زیادی همراه شد. استودیو والت دیزنی بیش از یک هزار هنرمند، متحرک ساز، قصه نویس و تکنیسین داشت و کار ساخت یک استودیو دیگر نیز به پایان رسیده بود؛ والت دیزنی، یک شخصیت ممتاز در قرن بیستم شد و برای بسیاری، نام او با سرگرمی و کارتون های جذاب عجین شد. برای ترسیم تصویر دیزنی، فقط بهتر است که بگوییم او توانسته بود افراد مستعدی را جذب استودیوهای خود نماید و آنان را به سمت ساختن آثار خود سوق دهد. همچنین ممکن است انتقادهایی در مورد سبک مدیریتی او مطرح باشد؛ زیرا او مردی جدی و سخت گیر بود؛ اما باید گفت نگرشی که توانست یک شرکت ساده را به شرکتی با درآمد چند میلیارد دلاری تبدیل نماید، تنها مختص مردی به نام والت دیزنی است. بعد از درگذشت وی، سینما یکی از بزرگترین مغزهای مبتکر خود را از دست داد.
والت دیزنی در زندگی از دو اصل پیروی می کرد: نخست، انجام کاری که از آن لذت می برد، و دوم، گوش دادن به ندای باطن خویش.
جهت مشاوره تحصیلی با شماره زیر تماس بگیرید
09375236886 ـ دکتر محمد موسوی