تلاش در ناامیدی
همه ما ممکن است ناامیدی را تجربه کرده باشیم ممکن نه، بلکه قطعاً! در زمان ناامیدی چه کاری انجام دهیم؟ در یکی از همین سالهای گذشته فیلمی را دیدم که در آن پسر پادشاهی به خاطر بیماری پدر امور فرماندهی را به دست میگیرد اما چند اشتباه خیلی بد مرتکب می شود که با انتقاد پدر مواجه میشود و از چشم پدرش می افتد. این داستان مربوط به کشورهای شمالی اروپا که زمستانهای بسیار سردی دارند می باشد. پسر برای به دست آوردن اعتبار از دست رفته و فرار از نگاه های تمسخرآمیز پدرش تصمیم میگیرد در زمستان بسیار سرد به کلبه ای در دل جنگل برود تا بتواند هم خودش را پیدا کند و هم پدرش دوباره به او ایمان بیاورد و اعتماد او را جلب کند. پسر جوان تصمیم خود را می گیرد وسایل مورد نیاز را آماده میکند و در این مدت پدرش فقط نظاره گر بود و هیچ واکنش و دخالتی نشان نمی داد تنها چند لحظه قبل از حرکت پسرش با زحمت زیاد و با وجود زخم های زیادی که از جنگ قبلی برداشته بود خود را به پسرش می رساند و به او می گوید «اگر در طوفان گیر افتادی بدان که پشت سرت نیز طوفان است» این جمله مرا به یاد ناامیدی انداخت. ناامیدی نیز مانند طوفان است می آید و می ماند.
اگر طوفان ناامیدی شما را محاصره کند آیا خانه ساختن در طوفان یا ماندن در طوفان کار درستی است؟ به نظر شما کار درست چه کاری است؟ اینجا که هستیم طوفان است پشت سر طوفان است نه تنها راه برای خارج شدن از این طوفان حرکت کردن است، قدم برداشتن به سمت جلو با عزمی راسخ.
بگذارید مثالی بزنم دو شخص ناامید هستند یکی در عین ناامیدی کار و فعالیت خود را از رها نمی کند و در عین ناامیدی تلاش می کند اما دیگری دست از تلاش بر می دارد.
در حالت ایده آل فرض می کنیم برای هر دوی اینها بعد از دو هفته روزنه امیدی پیدا می شود و راه بر روی آنها روشن می شود.
حرف های این دو نفر بعد از این دو هفته با خودشان چگونه است؟ آنکه دست از تلاش برداشته، حسرت روزهایی را می خورد که به خاطر ناامیدی از دست داده است و به چه بسا همین حسرت ها شروعی باشد برای ناامیدی دیگری.
اما آنکه در زمان ناامیدی نیز تلاش کرده است خوشحال است که زمان را از دست نداده و در همان زمان ناامیدی هم در کارش پیشرفت داشته است. درست است که به خاطر ناامیدی بازدهی زیادی نداشته است اما باز هم هیچ تلاشی بی ثمر نیست.
این فرض که برای هر دو نفر امید پیدا می شود فرض ایده آل ما بود اما ممکن است هیچگاه چنین فرضی اتفاق نیفتد. امید برای شخصی پیدا میشود که تلاش کند.
آن کس که با عزم جدی رو به جلو قدم برمی دارد و سعی میکند خودش را از طوفان خارج کند بالاخره از طوفان خارج می شود و روز های دل انگیز آفتابی را می بیند.
توصیه ما به شما این است که حتی در زمان ناامیدی نیز دست از تلاش برندارید مطمئن باشید با تلاش، امید از دست رفته تان را باز می یابید جرقه ای در زندگی شما زده می شود و راه تان روشن می شود.
در طوفان ماندن، در طوفان چادر زدن، اشتباه است، تلاش کنید، حرکت کنید، به سمت جلو یک قدم بردارید حتی کوچک.